شهید فهمیده سیستان
دوران ابتدائی را در همان روستای زادگاه خود گذراند و دوره راهنمائی را در مدرسه فاتح لوتک سپری کرد و در همان دوران راهنمایی که همزمان با جنگ تحمیلی بود، از طریق بسیج مدرسه جهت اعزام به جبهه ثبتنام کرد و با کاروان همراه شد؛ ولی به دلیل کم بودن سنش در زاهدان از رفتنش به جبهه ممانعت میشود.
همسر شهید فهمیده سیستان و بلوچستان گفت: شهید کیخا همیشه خود را سرباز مقام معظم رهبری میدانست و همین احترام به ولی فقیه و عشق به امام حسین(ع) او را لایق شهادت کرد؛ او در زمان شهادت ذکر «یاحسین» بر لب داشت.
نجمه رمضانی همسر شهید «مسلم کیخا» ، «شهید فهمیده استان سیستان و بلوچستان» در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: در طول 8 سال زندگی مشترک که با شهید کیخا داشتم، شاهد رشادتهای زیادی از او بودم که میتوان به حادثه هتل استقلال و حادثه خیابان آزادی زاهدان در سالهای قبل از شهادت مسلم اشاره کرد.
وی در ادامه افزود: مسلم بارها در این حوادث به کمک مجروحان و مصدومان شتافت در حالی که سرشار از عشق و ارادت به امام حسین علیه السّلام بود.
صبح روز چهارشنبه 25 بهمن سال 1385 عده ای مزدور و تروریست ناجوانمردانه خودروی حامل کارکنان نیروی زمینی سپاه پاسداران را که در مسیر بلوار ثار الله زاهدان در حال حرکت بود با نقشه ای از قبل طراحی شده منفجر کردند که منجر به شهادت و زخمی شدن چندین نفر از این عزیزان شد.
همسر شهید «مسلم کیخا» درباره نحوه شهادت شهید اظهار داشت: روز حادثه ما مهمان داشتیم؛ ساعت6:30 چهارشنبه 25 بهمن سال 85 بود؛ مسلم مهیای رفتن به محل کارش در دانشگاه علوم پزشکی شد و من هم فرزندم را برای رفتن به مدرسه حاضر میکردم؛ در همین حین ناگهان صدای مهیبی بلند شد که تمام شیشههای منزلمان شکست؛ طوری که فکر کردیم زلزلهای رخ داده ولی همسرم با بالا بردن دستش ما را دعوت به آرامش کرد و گفت: این صدای انفجار بمب است؛ فقط صلوات بفرستید! وقتی صداها خوابید مسلم به محل حادثه در خیابان ثارالله رفت.
وقتی یکی از تروریست ها را در حال فیلم برداری از صحنه انفجار دید برای دستگیری وی اقدام کرد.
تروریست یادشده با دیدن مسلم کیخا با استفاده از موتورسیکلتی که توسط یکی دیگر از همکارانش آماده شده بود قصد فرار داشت اما مسلم کیخا وی را بغل گرفته و از موتور به زمین انداخت.
همدست شرور بلافاصله با موتورسیکلت برگشته و قصد آزادی دوستش از دست کیخا را داشته اما مسلم هیچ توجهی به تهدیدهای این تروریست نکرد.
* اصابت 8 گلوله به بدن شهید کیخا او را از تصمیم خود بازنداشت
همسر شهید کیخا تصریح کرد: منزل ما در خیابان ثارالله است و محل زندگی ما در کوچه باریکی در خیابان ثارالله است که به یک کوه منتهی میشود؛ تروریستها این مسیر را برای فرار انتخاب میکنند و این مسئله با بیرون رفتن همسرم از خانه همزمان میشود.
وی ادامه داد: مسلم به محض مشاهده تروریستها با یکی از آنها که روی موتور بود، درگیر شد و تروریست دیگر که برای آزادی دوستش برمیگردد با شلیک گلولههای پیدرپی تلاش میکند او را آزاد کند؛ اما همسرم با اینکه 8 گلوله به بدنش اصابت میکند با ذکر «یاحسین» تروریست را محکم گرفته بود و نگذاشت تروریست جنایتکار فرار کند تا اینکه اهالی محل سر میرسند و تروریست را دستگیر میکنند.
شاهدان عینی صحنه که در حال نزدیک شدن به مسلم و تروریستها بودند می گفتند: هر تیری که به شهید اصابت می کرد با ذکر یا حسین (ع) دستانش را می فشرد و از هم باز نمی کرد که مبادا فرد شرور فرار کند، تا اینکه به محل رسیدیم و قصد دستگیری تروریست موتور سوار را داشتیم ولی وی فرار کرد اما تروریستی که در دستان مسلم کیخا گرفتار شده بود نتوانست فرار کند.
مسلم پس از آنکه جمعیت را مشاهده کرد با آسودگی خاطر که زحماتش به هدر نرفته، چشمها را بر هم بست.
رمضانی با اشاره به نحوه شنیدن خبر شهادت همسرش یادآور شد: ما که تا ساعتها از سرنوشت مسلم خبر نداشتیم، چند بیمارستان را جستجو کردیم تا اینکه بالاخره بدن بیجان او را در بیمارستان خاتم یافتیم؛ در حالی که بر اثر شدت جراحات واردشده، مسلم قابل شناسایی نبود و مادرش نتوانست فرزندش را بشناسد.
وی درباره آشنایی خود با «شهید مسلم کیخا» اینگونه اظهار داشت: خانواده دایی این شهید در کوی کارگران با برادر بزرگ من رابطه خانوادگی داشتند و در یکی از مراسمهای مذهبی، زندایی همسرم زمینه آشنایی ما را با خانواده شهید فراهم کرد و این آشنایی به ازدواج من و مسلم ختم شد.
همسر شهید کیخا در ادامه افزود: هرچند خانوادهام به دلایل مالی در ابتدا با این ازدواج مخالف بودند، اما کمکم شیفته اخلاق مسلم شدند.
وی گفت: با اینکه همسرم را از دست دادهام اما افتخار میکنم که همسر یک ایثارگر بودم.
شهید «مسلم کیخا» فرزند کویر و آئینهدار آفتاب بود؛ او دهم شهریور سال 1352در خانوادهای مذهبی و سختکوش در روستـای ورمال از تـوابع بخـش شیبآب شهرستان زابل متولد شد؛ پدرش نام زیبای مسلم را بر او نهاد.
دوران ابتدائی را در همان روستای زادگاه خود گذراند و دوره راهنمائی را در مدرسه فاتح لوتک سپری کرد و در همان دوران راهنمایی که همزمان با جنگ تحمیلی بود، از طریق بسیج مدرسه جهت اعزام به جبهه ثبتنام کرد و با کاروان همراه شد؛ ولی به دلیل کم بودن سنش در زاهدان از رفتنش به جبهه ممانعت میشود.
وی پس از اتمام دوره راهنمایی ترک تحصیل کرده به زاهدان میآید و در کارگاه تراشکاری داییاش به مدت هشت سال مشغول به کار میشود؛ در سال 1378 ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند به نامهای محمدجواد و تُکتم است.
شهید مسلم کیخا در قسمت نقلیه دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با وسیله شخصی که از طریق دریافت وام تهیه کرده بود، مشغول به کار میشود.
امروز مسلم کیخا «قهرمان ملی» سرزمین ما است؛ او عاشقانه و عارفانه در سن 33سالگی از چیزی استقبال کرد که در دنیای امروز همگان از آن گریزانند.
دو فرزند شهید مسلم کیخا به نامهای «محمدجواد» و «تکتم» در کلاس اول راهنمایی و دوم دبستان مشغول به تحصیل هستند و همسر شهید جهت امرار معاش خانواده هماکنون در اداره آموزش و پرورش زاهدان مشغول به فعالیت است.
از این ماجرا به سادگی نگذرید ./