هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد ، دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد ، گه پیر و جوان شد
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق ، خود رفت به کشتی
گه گشت خلیل و به دل نار برآمد ، آتش گل از آن شد
می گشت دمی چند بر این روی زمین او ، از بهر تفرج
عیسی شد و بر گنبد دوار برآمد ، تسبیح کنان شد
رومی سخن کفر نگفته است و نگوید ، منکر نشویدش
کافر بود آن کس که به انکار برآمد ، از دوزخیان شد
۰ نظر
۱۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰