فرماندهای که هرجا وارد میشد، ضدانقلاب شکست میخورد + فیلم
باصلابت و فوقالعاده مقرراتی بود و البته سر جای خودش هم بسیار عاطفی. هرجا وارد میشد ضدانقلاب شکست میخورد. حالا او بعد از شهید بروجردی قهرمان عملیاتهای مناطق غرب شده بود.
صورتی استخوانی داشت با بینیای که معلوم بود بارها از ضربات بکس شکسته است، باصلابت و فوقالعاده مقرراتی بود و البته سر جای خودش هم بسیار عاطفی. این احمد بود، احمد متوسلیان، متولد 1332، دیپلمش را از یک هنرستان صنعتی گرفت و همان وقتها بود که به صف مبارزان علیه رژیم شاه پیوست. بعد از سربازی در یک شرکت صنعتی در خرمآباد مشغول کار شد اما کار اصلیاش مبارزه در تهران و لرستان شده بود تا اینکه در شهریور 1357 ساواک دستگیرش کرد.
بعد از پیروزی انقلاب به کمیته رفت و کمی بعد از آن از اعضای اصلی و مؤسس سپاه تهران شد. هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضدانقلابها سه استان غرب کشور را ناآرام کردند. به همین جهت احمد با جمعی از دوستانش عازم کردستان شد. او ابتدا وارد بانه شد و انتقام سختی از ضدانقلاب آنجا گرفت. بلافاصله فرمانده سپاه پاوه شد و سراغ آزاد کردن روستاهای اطراف آنجا رفت. بعد از آن در خرداد 59 با صیاد شیرازی عازم مریوان شد. کمی بعد که مریوان آزاد شد به فرماندهی سپاه آنجا منصوبش کردند. احمد هرجا وارد میشد ضدانقلاب شکست میخورد. حالا او بعد از شهید بروجردی قهرمان عملیاتهای مناطق غرب شده بود. همین وقتها بود که جنگ هم آغاز شد.
در همان زمان با همت که فرمانده سپاه پاوه بود در عملیاتی موفق، جاده مرزی پاوه مریوان را آزاد کردند و بر ارتفاعات شهر خرمال عراق مسلط شدند. شایستگیهای نیروهای احمد و همت این فکر را به ذهن فرماندهان جنگ انداخت که از ترکیب نیروهای این دو تیپی مستقل تشکیل شود. متوسلیان مأمور این کار شد اما پیش از آن با همت به سفر حج رفت. عملیات فتح المبین بهزودی آغاز میشد. باید احمد و همت تیپ 27 محمد رسولالله را هرچه زودتر تشکیل میدادند. بالاخره با 120 نفر از نیروهایش راهی جنوب و پادگان دوکوهه شد. احمد ظرف 53 روز سازمان رزمش را تشکیل داد، تجهیزاتش را کامل کرد، نیروهایش را سازماندهی نمود، آنها را آموزش داد و در عین حال شناسایی مناطق عملیاتی را هم با جدیت دنبال کرد.
فروردین 61 بالاخره عملیات فتح المبین آغاز شد. تیپ 27 مسئول یکی از مهمترین محورهای عملیات بود. احمد و نیروهایش آنقدر در عملیات موفق بودند که خیلی زود زبانزد فرماندهان جنگ و رزمندگان شدند. حالا همه باید برای آزادسازی خرمشهر برنامه ریزی میکردند، به همین دلیل عملیاتهای شناسایی آغاز شد. محوری که باید آزاد میکردند نزدیکترین جا به خرمشهر بود. احمد بهترین نیروهایش را در این میدان از دست داد و خودش هم مجروح شد اما میدان را خالی نکرد و در نهایت عملیات پیروز شد. هنوز چند روزی از عملیات خرمشهر نگذشته بود که صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند. باید کسی از جمع فرماندهان انتخاب میشد تا توان جنگ در چند جبهه را داشته باشد و این ویژگی تنها در احمد جمع شده بود. حالا احمد به آرزویش رسیده بود، جنگ با دشمنان اصلی اسلام.
دستورات لازم را به او دادند و در روز 21 خرداد سال 61 قوای محمد رسول الله سوار بر هواپیما عازم سوریه شدند. بلافاصله از آنجا به بقاع لبنان رفتند و جبههای در برابر صهیونیستها باز کردند. آنها از همان ابتدا کار آموزش نیروهای محلی را آغاز نمودند، رزمندگانی که بعدها هستههای اولیه حزبالله لبنان شدند. اما هنوز 20 روز از استقرار آنها در لبنان نگذشته بود که امام پیام دادند راه قدس از کربلا میگذرد و نیروهای سپاه محمد باید به جبهههای ایران بازگردند.
تصمیم بر آن میشود که یک قرارگاه آموزشی پشتیبانی برای نیروهای لبنانی تشکیل شود و باقی نیروها برگردند. حاج احمد در حال بازگرداندن نیروهایش بود که در 14 تیرماه خبر میرسد سربازان صهیونیست، سفارت ایران در بیروت را محاصره کردهاند. احمد باید کاری میکرد؛ آنجا نباید به دست نیروهای اسرائیلی میافتاد. اسناد باید خارج میشد تا به دست کسی نیفتد. احمد با چند نفر تصمیم گرفت این کار را خودش انجام دهد. مسیر طبیعی بیرون بهدلیل پیشروی صهیونیستها بسته شده بود. احمد باید بیروت را دور میزد و از شمال وارد میشد، جایی که به دست فلانژها بهرهبری سمیر جعجع بود. احمد از این ماجرا خبر نداشت و با ماشین سفارت به راه افتاد. در 20 کیلومتری بیروت در یک ایستگاه بازرسی فالانژها متوقف شد. کمی بعد احمد و دیگر سرنشینان اتومبیل به نقطهای نامعلوم منتقل شدند و هنوز هم هیچ خبر موثقی از سرنوشت این چهار نفر در دست نیست.
منبع : تسنیم
انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.