یا ابا المظلوم



لُژ نشـــین
دفاع مقـدس
اینفوگرافیک
...
    لوگواین وبلاگ رابه وب خوداضافه نماييد:

یا ابا المظلوم

حرفه ای شروع اش کردم! حماسی ادامه پیدا کرد! و تراژیک پایان یافت!

سربازی را میگویم! محکِ کوچکی بود برای هر آن چه تا به اینجا یاد گرفته بودم. من گذراندم این مرحله را با همه‌ی عرفانم، با همه‌ی تجربه‌ام، با همه‌ی آزادگی‌ام، کاش می‌توانستم بگویم با همه‌ی شجاعتم؛ از این جهت شرمسارم... شاید بعضی مواقع نتوانستم تکلیفم را بین مراعات و مهربانی یا صراحت و بی پروایی درست انتخاب کنم. بعضی مسائل حسرت دلم شد... حسرتی که همه‌ی خستگی را در بدنم باقی گذاشت. بعضی رفتارها چنان آزرده‌ام کرد که اگر می‌شد روحم را می‌آوردم میگفتم نگاه کن چکارش کردی :) 

ولی انصافا مردانه مقاومت کردم! باورتان می‌شود کَمْ آوردن دیگران را جلوی چشمم می‌دیدم! خدا عجیب بعضی صحنه‌ها را جلویم آرایش می‌داد. اوایل و الان هم به آنجا لقب مجمع نادانان میدادم! بسیار بس بسیار آنجا مردنمای نامرد دیدم... و این مسئله برای بنده‌ای که به برخی ارزش ها و فطرت ها حریص بودم باعث شد شکنجه‌ای بالاتر از تحمل آنجا برایم نباشد... جوری که به تنهاییِ در مسجد، به کار خارج از توانِ کتابخانه پناه می‌بردم تا بتوانم برای این مسائل مسکنی پیدا کنم.

باید بگویم گمان می‌کنم که لشکرآرای خوبی بودم برای صحنه‌های زیبایی که خدا برایم تقدیر می‌کرد... آری... باورتان می‌شود آن آدم‌های کوچک هر کاری می‌کردند، حداقل یک گام ازشان جلوتر بودم... اما در مقابل، برخی‌ها را آنجا واقعا دوست داشتم، واقعا مقابلشان کوچکی می‌کردم، غالب هم عامدانه کوچکی می‌کردم و افتخار می‌کنم به این کوچکی و البته هر چه رنج عمیق هست را هم من از همانها بردم و چ خوب که اینجور است. دیگران که اصلا خارج از این ماجرا هستند... بلکه همین عزیزان پیرم کردند... گله‌ای هم نیست؛ بقول شهید آوینی «رنج، مفتاحِ گنج است...»

و انصافا خدا تعامل خوبی باهام داشت؛ «جوری که آنها مطلقا نتوانستند غافلگیرم کنند! اجبارم کنند!» میگن، من و خدا، شما همه! این را من آنجا لمس کردم!!! آنجا تمرین اراده بود برایم؛ آنجا محملی بود بیشتر ارزش خودم را بدانم؛ آنجا تجلی دادم برخی اشعار را: لب تشنه ز علقمه گذشتی / آری دریا که به رودخانه‌ها رو نزند

اما کاش آخرش بهتر تمام می‌شد، همه‌ی خستگی را برایم باقی گذاشت. عذابی شد برای باقی عمرم، عذابی عمیق...

به من خرده نگیر؛ حقیقت این‌ها را بیشتر برای خودم نوشتم!

.

کاملا بی‌ربط:

بدون زن.... 

مردانگی مرد شایعه ای بیش نیست ...!

۰ نظر ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۱:۱۱

 

https://www.aparat.com/v/BqL9O

روح که بزرگ شد، جسم به زحمت می‌افتد و اگر روح کوچک بود، تن آسایش می‌یابد. روح کوچک، مطیع تن است و به دنبال خواهش‌های تن می‌رود و برای یک لقمه نان، ذلیل می‌شود. اما روح بزرگ به تن، نان جو می‌خواراند، بعد هم بلندش می‌کرد که شب زنده‌داری کند. سر در تنور می‌برد که دیگر در کار یتیمان و بیوه‌زنان تقصیر نکند. ارزو می‌کند در راه هدف‌های الهی فرقش شکافته شود و بعد هم خدا را شکر می‌کند. آن تنی که زیر سم اسب‌ها لگدمال می‌شود، جریمه‌ی یک روح بزرگ را می‌دهد.

مطالعه بیشتر: حماسه حسینی، روح بزرگ

۰ نظر ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۹

چند وقت پیش (از اول سال 98 تا روز 5 آذرِ همان سال!) که یک جایی، یک فعالیتی میکردیم!، یک ترتیبی داده شد که کتاب گفتار کتاب «آدم شدن چه مشکل!» برگزار شود. برای اینکار از بین روحانیون موجود، یکی، که البته از بقیه در موضوعی که می‌خواستیم برجسته‌تر بود؛ واقعا برجسته‌تر بود، ترتیب داده شد که ایشان این برنامه را انجام بدهند، بسیار هم خوب بود و ضبط هم انجام شد و ان‏شاءالله در همین جا بارگذاری خواهیم کرد در آینده. علی ای حال، بعد که دست ما کوتاه شد و بعدی ها هم این برنامه را پی نگرفتند برای اینکه تشکری از آن بنده خدا شده باشد، دادیم این آیه را خوشنویس بنویسد و به او اهدا شد. به این غرض این کار و این آیه انتخاب شد، چون همیشه پیش خودم وقتی آن روحانی بنده خدا را می‌دیدم، نظرم این بود، که او قدر خودش را انجور که باید نمیداند (ظرفیت‌هایی دارد که از آن ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کند). به همین خاطر برای اینکه غیر مستقیم این حرف را به او زده باشیم، این کار را تقدیمش کردیم. بهشان هم عرض کردیم که نکته‌ی این کارِ ما، در تفسیر این آیه است؛ به امید اینکه یا با دانستن هدف این آیه یا احیاناً پیدا کردن این هدف متوجه حرف ما بشود.

حالا صحبت‌های مستتر در این آیه چی هست را، در فایل صوتی که از حجت الاسلام قنبریان است میگذاریم که اگر کسی خواست کلِّ فایل صوتی را گوش بدهد. (حجم '46, 11MB)

اما این قضیه را بهانه‌ای میکنم تا یک حرف دیگر هم بزنم...

میدانی!

بعضی کسانی که اطراف خودم می‌بینم واقعا آدم‌های خوبی هستند و برخی واقعا پاک. بعد وقتی در ذهنم این سوال را مطرح می‌کردم که با وجود این چنین افرادی امام زمان(عج) چرا ظهور نمی‌کند، هنگامیکه این سوال در ذهنم ایجاد می‌شود هدایت می‌شوم به سمت یک قضیه‌ای.

ببینید نخوام طولش بدم، بطور خلاصه عرض میکنم که، وقتی مثلا کارهای همین بندگان خدای خوب و پاک رو نگاه می‌کنم، بعد می‌گم که چرا فلان کار رو کرد، اون یکی چرا بهمان کار رو کرد؟ منظورم اینه که، همین بندگان خوبِ خدا، کارهاشان، نمیدانم، اینی که من میبینم کارهایی است که سوی درستی نداره. همین جمله هم دقیق نیست. یعنی کارهای عمیقی، کارهای دوراندیشانه‌ای نیست. در عرصه اجتماعی عرص میکنم ها. چون شاید بشود گفت، پیشبرد عمده‌ی ظهور امام زمان(عج)، در عرصه اجتماعی است. مردم می‌بایست حرکتی بکنند.

یک توضیح بیشتر برای این حرف میدهم و تمام. مثلا اخیرا هی میبینم که فلانی رفت مثلا فروشگاه افق کوروش نمایندگی‌اش را زد در شهر، یا فلانی رفت فست فودی! زد، و... اینها آدم‌‌های بسیار خوبی هستند ها! اما این کارها رو که میبینم یک جور عقب‌گرد اجتماعی است. یعنی این بندگان خدا در واقع کمکی به حل مشکلات اساسی (در این برهه اقتصادی) نکردند. اگر اینها می‌رفتند مثلا کارخانه میزدند، بله یک کار ریشه‌ای خوب کرده بودند، اما این تیپ کارها که فروشگاه افق کوروش بزنند و فست فودی بزنند، نتیجتا کاری که میکنه مصرف رو افزایش میده. در سبک زندگی، تأثیر منفی ایجاد میکنه. فروشگاه افق کوروش، این تیپ فروشگاه‌هایی که زنجیره‌ای و مصرفی هستند، سود اصلی‌اش به جیب چه کسی میره؟ به جیب اون صاحب اصلی که احتمالا در تهران نشسته میره. خب ما از این افرادی که این کارها را کرده‌اند انتظار داشتیم امام زمان(عج) که ظهور کرد بدونه چند سرباز هم اینجا داره. اما با این تفاسیر یا من در اشتباه هستم، یا که توجیه می‌شود این غیبت آن موقع. پناه بر خدا که مثلا من کاری بکنم که، مثلا یک نفر دیگر ببیند، اون موقع به امام زمان(عج) بگوید، همان حق داری که نمیای....

پناه بر خدا...

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۵۶

میدانید

دقت بفرمایید تمام حماسه سرا ها شخصیت اصلی داستان خودشان را قربانی میکنند.

شما شاید اهل فیلم باشید، بیایید از فیلم مثال بزنیم. فیلم «تروی» را بیارید در ذهنتان! حماسه‌ی هومر؛ شخصیت محوری داستان هومر کسی است بنام آشیل؛ در فیلم تروی آخرش چ شد؟

یا شاهنامه‌ی خودتان را بیارید در ذهنتان؛ شخصت اصلی آنجا رستم بود. رستم به مرگ طبیعی مرد؟ نه؛ رستم هم قربانی شد.

قطعا گفتن این مورد کنار این دو‌ مثال صحیح نیست اما مجبور هستم

اباعبدالله را بیارید در ذهنتان؛ مثال اتم(تمام‌ترین)، اکمل(کامل‌ترین)، اعلی(والا ترین) این موضوع اباعبداالله است. چه صحنه‌ای خلق کرد.

که انگار خدا حیفش میاد آدم خوب‌هاش به مرگ طبیعی بروند؛ یا خودشان شهید می‌شوند؛ یا عالمی را شهید می‌کنند. خمینی چند علی اکبر شهید کرد. فکر می‌کنید مقام خمینی کمتر از آنهاست!

خدایا اگر خمینی در جهنم است، ما را هم در آن جهنم به او ملحق کن. آخ که عجب بهشتی می‌شود آن جهنم

از بیانات شهید مطهری عزیز مطلبی راجع به بزرگی و بزرگواری روح درج می‌کنیم:

روح مرد بزرگ، صاحب حماسه است؛ خواه برای خودش کار کند یا برای یک ملت، یا برای انسانیت و یا حتی بالاتر از آن، خود را خدمتگزار هدف­های کلی خلقت بداند که اسم آن را رضای خدا می­گذاریم. نادرشاه، اسکند و ناپلئون همگی نمونه­هایی از یک روح بزرگند، اما مقدس نیستند، زیرا آن­ها به وجود آورنده­ی حماسه ­ی فردی هستند؛ یعنی منشأ آن حماسه­ افرینی­ها، خودخواهی و جاه­ طلبی است. به همین علت، مثلاً اسکندر برای یونان یک قهرمان محسوب می­شود و برای ایران یک جنایتکار.

امام حسین (ع) یک روح بزرگ و مقدس است. روح که بزرگ شد، جسم به زحمت می­افتد و اگر روح کوچک بود، تن آسایش می­یابد. روح کوچک، مطیع تن است و به دنبال خواهش­های تن می­رود و برای یک لقمه نان،  ذلیل می­شود. اما روح بزرگ به تن، نان جو می­خواراند، بعد هم بلندش می­کرد که شب­ زنده­داری کند. سر در تنور می­برد که دیگر در کار یتیمان و بیوه­ زنان تقصیر نکند. ارزو می­کند در راه هدف­های الهی فرقش شکافته شود و بعد هم خدا را شکر می­کند. آن تنی که زیر سم اسب­ها لگدمال می­شود، جریمه­ی یک روح بزرگ را می­دهد

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۱

با توجه به فضای روز جامعه و مسائل سیاسی روز ضرورت پرداخت و انتشار پاسخ هایی و رفع شبهاتی بنظر میرسید. لذا اقدام به تهیه و انتشار این نشریه شد.

این نشریه در قالب گاه نامه ی «نارنج شیرین» که تجربه ی نسخه های پیشین این نشریه داشته اید کار شده است.

نشانی دریافت نشریه «چرا جنگ نمیشود؟»

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۷

نشریه "سنگِ بسته و سگِ باز!" این نشریه سعی در ارائه مطالب بصورت آمار و نمودار داشته است.
آماری از شلم شولوای فضای مجازی خواهید خواند؛ و در قسمتی نیز آماری از وضعیت کشور ارائه شده توسط بانک جهانی و مقایسه آن با قبل از انقلاب خواهید خواند.

دانلود نشریه

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۴۲

نشریه "او" نوشتاری با محوریت تشابه موجود میان فتنه‌های اوایل دوره‌ی غیبت و زمان حاضر و نیز اِنذاری جهت خط فکری سید صادق شیرازی را مطرح میکند.

دانلود نشریه

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۹

حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر- و لو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای اسلام. امام خمینی(ره)؛ 25 آبان 1360

کلیپ صوتی شرح مختصری است از این جمله امام(ره) به بیان حجت الاسلام قنبریان

حجم: 7MB زمان: 7:45

دانلود با لینک مستقیم

۰ نظر ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۵:۴۶

پادکست آمریکا شیطان بزرگ به بررسی نگاه عارفانه ی حضرت امام خمینی ره نسبت به آمریکا می پردازد. این پادکست برگرفته از سخنرانی عرفان و برائت حجت الاسلام قنبریان می‌باشد.

دانلود پادکست آمریکا شیطان بزرگ با لینک مستقیم (حجم 6MB)

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۴۷

ماههای آخر ۵۷ میشل فوکو ایران آمد و انقلاب را از نزدیک دید بعد مقاله هایی نوشت از جمله از دیدن “روح و جان انقلاب” در خیابانهای تهران نوشت:
“اراده جمعی را هرگز کسی ندیده و خود من فکر میکردم که اراده جمعی مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمی تواند با آن روبه رو شود نمی دانم با من موافقید یا نه اما ما در تهران و سرتاسر ایران با اراده جمعی یک ملت برخورد کرده ایم”(ایران روح یک جهان بی روح/فوکو/ص۵۷).
بنظرم ما هم اگر کمی تیز بین شویم هنوز این روح را میتوانیم ببینیم. جانی که بعد از ۴۰سالگی بخاطر چابک کردن جسمش و آب کردن چربی های اضافی و رسوب کرده در رگهایش و دفع سلولهای مرده اش دارد ورزش میکند.
روزی مغز انقلاب گفت: “اگرچنانچه در زیر عبای بنده کسی حرفی بزند که من با آن مخالفم خب بایستی او را زیر عبایم بیرون کنم بایستی اعلام کنم که مخالفم و الا به حساب من گذاشته خواهد شد”(مقام معظم رهبری۳۱مرداد۹۵).
امروز در۴۰سالگی انقلاب می بینم روح انقلاب -یعنی همان اراده جمعی که فوکو در خیابانهای۵۷ دید- دارد این زیر عبایی ها را درمی آورد! محسن قنبریان ۹۶/۱۱/۲۱

ویژه‌نامه نارنج شیرین بمناسبت دهه مبارکه فجر منتشر شد.

دانلود نشریه “نارنج شیرین” ویژ‌ه‌نامه دهه فجر با لینک مستقیم

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۱